.................
زان پیش که گردم آشنای زنجیر آزادگی ام داشت هوای زنجیر گفتند حدیثی از خم گیسـوییکردند اسیرم ، به صدای زنجیر . . . بار غم از دلم، می گلرنگ برنداشت این سیل هرگز از ره من سنگ برنداشت از شور عشق، سلسلهجنبان عالمم مرغی مرا ندید که آهنگ برنداشت شد کهربا به خون جگر لعل آبدار از می خزان چهرهی ما رنگ برنداشتیا رب شود چو دست سبو، خشک زیر سر! دستی که در شکستن من سنگ برنداشت چون برگ لاله گرچه به خون غوطهها زدیم بخت سیه ز دامن ما چنگ برنداشت صائب ز بزم عقدهگشایان کناره کرد ناز نسیم، غنچهی دلتنگ برنداشتصائب تبریزی
+نوشته شده در جمعه 87/8/10ساعت 10:28 صبحتوسط علیرضا علیزاده | نظرات ( ) |
ABOUT
علیرضا علیزاده
MENU
ARCHIVES
LINKS
شکوفه های زندگیبلوچستانهم رنگــــ ِ خـــیـــآلارمغان تنهایینگاه منتظرمقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی و رفتاریحرفهای آسمانیاحساس ابریافق بیکران روح منکبوترانهنیلوفرآبیمشاوره و مقالات روانشناسیانتظارحُسنیزیارت زنده حرم امام حسین علیه السلام، بعد از ورود سمت چپ سایت کلپیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم)زیارت زنده حرم امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناءآدرس جدید وبلاگ دیگری که ساخته امانتظارگرا (حوزه علمیه کرج)دانلود نرم افزارهای مورد نیاز + فونت علیه السلام و ...دانلود نرم افزارهای مورد نیاز + فونت علیه السلام و ...شاعر کنار دفترش افتاد از نفسفرهنگ سالم طـــراح قـــالــب
LINKS DUMB
DESIGN
OTHER
خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست